محل تبلیغات شما

بسم الله الرحمن الرحیم

یادمه از بچگی هر وقت توی جمع خانواده مامانم اینا بودیم بین مامان و بابام بحث و ناراحتی بود،،مشکل چی بود،،بابام رفتار مامانم را کوچک ترش مقایسه میکرد و میگفت از خواهرت یاد بگیر چقدر شوهرش را تحویل میگیره،،امیر جان از دهنش نمیفته،،همیشه اولین چیزها مثل چایی و میوه را به شوهرش میده،،مدام میپرسه امیرجان چیزی نمیخوای،مثل پروانه دورشه،،برع من،،،عادتشه موقع تعارف و دادن چیزی،آخرین نفرات،اگه چیزی اضافه اومد به خانواده اش یعنی همسر و بچه هاش بده،،جواب مامانم این بود که مگه تو این کار را واسه من میکنی،،یا مگه تو چه احترامی تو جمع واسه من گذاشتی یا از این حرفها،،نظرش اینه غریبه ها از اعضای خانواده واجب ترند

تمام این سالها حس بابام را درک میکردم ولی مامانم متوجه نمیشد.بابام دوست داشت که توی جمع از مامانم حمایت و تایید بشنوه،،البته مامانم هم حق داشت چون بابام واقعا حرمت مامانم را گاهی نگه نمیداشت

مامانم به راحتی به دیگران ( خاله ها و مادر بزرگم) اجازه میداد که پشت سر بابام حرف بزنن،،همیشه بقیه یک حس بد را نسبت به بابام به ما تزریق میکردند و مامانم را یک زن رنج کشیده

بماند که چقدر این تصورات درست یا غلطه

این شد که عزمم را جزم کردم که من مثل مامانم نشم،،( میدونید مامانم بشدت آرمانگراست و هیچ وقت به عنوان همسر ایده آل بابام را قبول نداشته)

توی زندگی مشترکمون تا اینجا به احدی حتی مامان و بابا و خواهرها حتی خانواده شوهرم،،اجازه ندادم از شوهرم بد بگن،،همیشه تعریف و طرفداری از همسرم کردم و اینکه چقدر تو زندگی ام حس خوشبختی دارم( واقعا  از ته ته قلبم هست)

توی جمع سعی کردم قبل از تعارف به بقیه به شوهر عزیزم چیزی تعارف کنم و ببینم چیزی کم و کسری نداره.

همسرم اوایل به غریبه ها بیشتر از من بها میداد ولی الان بهتر شده ( منظور توی تعارف و جمع خانوادگی)

دوم اینکه شوهرم خیالش راحته اگه از چیزی ناراحت بشه توی خانواده ما،،خانمش بشدت پشتشهو حتما با خانواده اش برخورد میکنه

سوم اینه از بس من از همسرم تعریف کردم،،همه ی فامیل بیشتر عاشق اون شدن تا من( به خاطر اخلاقهای خوب خودشم بوده ولی تعریف بی تاثیر نیست)

خلاصه حالا رفتار خانواده خودم را میبینم در مقابل همسر من و بقیه داماد ها،،مسلما به خاطر حمایتهای من خانواده ام بیشتر شوهرم را دوست دارن،چون حس میکنن دختر کوچیکشون خوشبخت تره تا بقیهدر حالیکه بقیه دامادها هم عالین فقط خانمهاشون نمیبینن و حمایت نمیکنن

درسته احترام پدر و مادر واجبه ولی همسر آدم توی جمع خانواده احساس تنهایی میکنه،،من هر جور باشم،،خوب یا بد ،،مادر و پدرم دوستم دارم ولی همسر موجود غریبه ای هست که هیچ ارتباط خونی ندارن،،هیچ شناختی از رفتار و خلقیاتش ندارن،، از خوبی هاش چیزی نمیدونن و این شناخت را خانم یا آقا باید به خانواده اش بده

وقتی همسرت را قبول داشته باشی،،بچه ها توی همچین خونه ای احساس امنیت و خوشبختی میکنن،،ولی اگه بد بگی از همسرت به بچه هات اونها احساس بدبختی و نا امنی میکنن،،از مادرشون هم متنفر میشن که چرا درست انتخاب نکرده.

باید خوب و بد همسر را پذیرفت و به بچه ها جوری القا کرد که این خصوصیات(بد) را همه دارن،،یک سری خصلت ها بین مردها مشترکه و بعضی خلقیات بین زنها مشترک

ادامه دارد

یادم تو را فراموش

خسر دنیا و الاخره

نیمه لجباز من...نیمه لجباز تو

مامانم ,خانواده ,توی ,بابام ,جمع ,ها ,توی جمع ,مامانم را ,خانواده اش ,بابام را ,به بچه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها